یکی با شلوار ورزشی میره مسجد بهش میگن چرا با شلوار ورزشی اومدی مسجد ؟
میگه امروز مسابقه قرآن دارم!


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 30 شهريور 1393برچسب:, | 21:23 | نویسنده : hamed |
یادش بخیر دبیرستان
یه دبیر داشتیم همش میخواست با فلسفه ما رو ضایع کنه
یه روز سرکلاس داشت فلسفه ی خر و الاغ رو توضیح میداد
رو کرد به ما و گفت :
میدونستین خـــر و الاغ یعنی بزرگی
مثه  خَر پول،
خرکیف،
خرخونی
و ...
بعد در ادامه گفت :میدونین همه ی شما خر هستین با این تفاسیر
منم گفتم :عه استاد شما شکست نفسی نفرمایید
ما کجامون خره؟
چشاتون خر میبینه
خری از خودتونه
اگرم یه خر اینجا باشه شمایین
درواقع شما از هممون خر ترین
هیچی  دیگه خیلی شیک انداختم بیرون  :|
واقعا از یه خر انتظار نداشتم  :|

برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 29 شهريور 1393برچسب:, | 21:37 | نویسنده : hamed |

 

ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﻴﺮﮐﺎﺭ ﮐﻮﻟﺮ ﻣﻴﮕﻪ
ﺁﻗﺎ ﮐﻮﻟﺮﻣﻮﻥ ﺧﺮﺍﺏ ﺷﺪﻩ میاین ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻌﻤﻴﺮ؟
ﺗﻌﻤﻴﺮﮐﺎﺭ : ﺧﺎﻧﻢ ﮐﻮﻟﺮﺗﻮﻥ ﺁبیه؟
ﺩﺧﺘﺮ : ﻓﻘﻂ ﺩﻭﺭﺵ ﺁﺑﻴﻪ ﻭﺳﻄﺶ ﺳﻔﻴﺪﻩ
ﺧﺪﺍﻳﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺍﻳﻨﻮ ﺑﺬﺍﺭ ﺗﻮ ﺍﻭﻟﻮﻳﺖ


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 28 شهريور 1393برچسب:, | 22:40 | نویسنده : hamed |

آغاا این دخترا که تو عروسیا هفت برابر عروس آرایش میکنن
بعدم همش میرن میشینن تو جایگاه کنار عروس....اینارو کاریشون نداشته باشین گناه دارن
اینا خستن از بی شوهری میفهمی...خسته


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 28 شهريور 1393برچسب:, | 22:35 | نویسنده : hamed |

زنگ زدم خونه خواهرم،بچه خواهرم گوشي روبرداشت.

گفتم:سلام،بگومامانت صحبت کنه.

گفت:نميشه،داله گليه مي تونه :|

گفتم:بابات کجاست؟

گفت:دم دله،داله با آقا پليسه صحبت مي تونه.

گفتم:داداش حامد کو؟گفت:اونم لفته بيمالستانالو بگلده.

.درحالي که داشتم ازشدت نگراني سکته مي کردم،

بلندگفتم:مگه چي شده؟

گفت:من گم شدم.

گفتم:مگه الان کجايي؟

گفت:زيل تخت.... :| :|

 

خخخ...تف تو روحت بچه...


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 27 شهريور 1393برچسب:, | 8:22 | نویسنده : hamed |

امروز خسته از سر کار برگشتم خونه خودمو پرت کردم رو مبل،

داداشم پا شد رفت یه لیوان آب برام آورد

با تعجب گفتم چی شده مهربون شدی؟؟!!!

گفت امروز تو کلاس دینی گفتن:

یه نفر به یه سگ خسته آب داده رفته بهشت

:||

:||


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 27 شهريور 1393برچسب:, | 8:7 | نویسنده : hamed |

داستان من و دختر خاله مهسا و ازدواج من !
یه روز غروب تو شرکت نشسته بودم که تلفنم زنگ خورد ،برداشتم دیدم دخترخاله مهسا هست،به محض اینکه جواب دادم ،بدون اینکه حتی یه احوالپرسی بکنه ،گفت ،آب دستته بذار زمین و بدو بیا خونمون ،بعدشم قطع کرد،نمیدونستم چه خبرشده ،اما چون از بچگی باهم بزرگ شدیم و خیلی برام عزیزه ،همیشه هواشو دارم و حرفشو زمین نمیندازم ،کاری هم تو شرکت نداشتم ،زودی بند و بساطمو جمع کردم و راه افتادم ،اما توراه هزارو یک خیال به سرم زد که یعنی چیکارم داره؟!این بود که باهاش تماس گرفتم ،ولی گفت که دستش بنده و نمیتونه صحبت کنه فقط زود خودمو برسونم ،ازش خواستم که گوشی رو بده به خالم لااقل ازاون بپرسم ببینم چی شده که فهمیدم هیچ کس خونه نیست و دخترخاله تو خونه تنهاست…
وقتی رسیدم با عجله دروبازکردو گفت ،امین جون دستم به دامنت ،داشتم با استادم تو چت روم درمورد پایان نامم صحبت میکردم که یه هو با یه پیغام خطا روبرو شدم ،بعدش که پیغامو رد کردم چند تا پیغام پشت سر هم همونجوری اومد و بعد سیستم هنگ کرد و بعدش که خواستم خاموش روشنش کنم دیگه ویندوز بالا نمیاد که نمیاد ،هرکاری هم میکنم درست نمیشه ،الانم نمیدونم استاد چی فکر میکنه ،خیلی خجالت میکشم.
فهمیدم طبق معمول باید ویندوزش عوض بشه و چون قبلا ویندوزشو ریکاوری کرده بودم بهش گفتم نگران نباشه و پنج شش دقیقه ای کارشو را میندازم.
خلاصه ویندوز خانوم اومد بالا و خوشبختانه وقتی کانکت شد دید استاده هم آنلاینه و کارشو انجام داد و تموم شد ،بعد بهش گفتم باید سیستمشو یه چک بکنم ببینم بلایی سرش اومده یانه؟که ایکاش دستم میشکست و اینکارو نمیکردم …
دختر خاله مهسا از بس خسته بود رفت حموم یه دوش بگیره و بعد توی اونیکی اتاق بخوابه و من موندم و سیستمش ،همینطور داشتم درایو هاش رو یکی یکی چک میکردم که یه پوشه به اسم “عکسهای میناجون” نظرمو جلب کرد ،شیطونیم گل کرد که بازش کنم ببینم توش چه خبره اما چون تو فامیل پسر سربه زیری میشناسنم ،ترسیدم یه موقع دخترخالم ازراه برسه و ضایع بشم ،این بود که رفتم یه سر بهش زدم دیدم همچین خوابیده که تا چند ساعت دیگه بیدار نمیشه ،با خیال راحت برگشتم و یه راست رفتم سروقت پوشه “عکسهای میناجون” که چشمتون روز بد نبینه ،میناجون چه میناجوووووووووووووووونی بود ،اگه روچشم آدم کورمیذاشتیش حتما بیناییشو بدست می آورد ،یه دختر واقعا خوشگل و زیبا درست شبیه دخترای خوشگل هالیوودی.
این که میگن عشق با یک نگاه آغاز میشود درمورد منهم اتفاق افتاد و از اونجائیکه یه پوشه از عکسای مینا جون رو هارد دختر خالم بود با یه حساب سرانگشتی تخمین زدم که حکما بایستی تو ادلیست ایمیلهای دختر خالم باشه ،خوشبختانه مهسا هم اونقدر خسته بود که بدون خارج شدن از آیدیش ،سیستمو سپرده بود دست من،با عجله رفتم تو آیدیش و از شانس خوبم دیدم ادلیستش زیاد شلوغ نیست و خیلی زود تونستم آیدی میناجون رو پیدا کنم و برا خودم یادداشتش کنم…
همون شب یه درخواست برا میناجون فرستادم ،اما بعدش دیدم رد کرده ،بازم ناامید نشدم و بالاخره بعد از چند بار ،یه روز دیدم برام آف گذاشته که چرا اینقدر اصرار میکنم که منم بی هیچ مقدمه ای بهش جواب دادم که فامیل یکی از دوستانش هستم و عکسشو دیدم و تعریفشو شنیدم و عاشقش شدم و ازاین حرفا،خلاصه بعد از دوهفته سماجت بالخره موفق شدم باهاش یه قرار مختصر بذارم ،تو پوست خودم نمیگنجیدم و واقعا خوشحال بودم ،تموم روز رو ثانیه شماری کرده بودم تا اینکه لحظه قرار رسید و وقتی وارد کافی شاپ محل قرار شدم دیدم هیچ کس نیست و به محض اینکه پشت یه میز نشستم دیدم یه دختر خانومی اومد تو و اینور و اونور رو یه نگاهی کرد و بعد اومد سراغ من و با لبخند ازم پرسید “آقا امین؟” گفتم بله شما؟!!!گفت مگه با من قرار ندارین؟گفتم معلومه که نه من با کس دیگه ای قرار دارم ،گفت من مینا هستم ،گفتم نههههههههههه!!!چون این دختری که الان روبروم بود هیچ شباهتی به اون کسی که عکساشو دیده بودم نداشت ،اما دیگه بروی خودم نیاوردم و وانمود کردم که از خوشحالی دستپاچه شده بودم و این حرفا ولی دیگه هرگز نتونستم بپیچونمش و چون قبلا بهش گفته بودم که بادیدن عکساش عاشقش شدم نتونستم بزنم زیر حرفم و چندین سال بعد از ازدواجمون که یه بچه هم داشتیم یه بارهم تو هارد دخترخالم اون پوشه رو دیدم و از دختر خالم درموردش پرسیدم ،فهمیدم که اونا عکسهای یه هنرپیشه هالیوودیه و چون مینا اونارو براش فرستاده بوده اسم پوشه رو گذاشته بود “عکسهای میناجون”!!!میبینین توروخدا اسم اینو دیگه قسمت نذاریم چی بذاریم که الان سه تا بچه از همین مینا جون دارم و درسته که اون مینایی نیست که من تصور کرده بودم اما واقعا زن خوبیه و فکر میکنم همین پاداش خوبیه برای همه سادگیهام.

 


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 26 شهريور 1393برچسب:, | 7:28 | نویسنده : hamed |

یه روز غضنفر یه لیوانو می بینه كه برعكسه

باخودش میگه : ای وای این كه سر نداره از كجا آدم می خواد آب بریزه و بخوره

برش می داره و برعكسش میكنه بازدو باره با خودش میگه : این كه تهم نداره !!!!!!

 


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 26 شهريور 1393برچسب:, | 7:17 | نویسنده : hamed |

غضنفر میره امامزاده میبینه یه دختری میگه خدایا یه شوهر خوب به من بده .

غضنفر خودشو میندازه تو بغل دختره میگه خدایا هل نده .


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 26 شهريور 1393برچسب:, | 7:9 | نویسنده : hamed |

تو تاکسی بودم, راننده بدون مقدمه برگشته به دختره گفت: مال شما درشته؟؟؟!! دختر هم جواب داد ، چی؟ پولمو می گی؟؟؟!!!
راننده گفت پـَـَـ نــه پـَـَــــ ... استغفرالله !!!!:))))


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 25 شهريور 1393برچسب:, | 18:44 | نویسنده : hamed |

همه مخاطب خاص دارن ما هم داریم!!!!!
اونم نه یکی !!!!!
4 تا !!!!!!!
اولیش ایرانسله!
دومیش 7575 !
سومیشم 8282 !
چهارمیشم Pishvaz !
تازشم دعوامونم نمیشه:)
قهرم نمیکنیم


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 24 شهريور 1393برچسب:, | 21:45 | نویسنده : hamed |

آخرین جملات یک سوسک هنگام کشته شدنش توسط یک مرد

 

بکش… آررره بیا منو بکش تو حسودیت می‌شه

 

از اینکه زنت ازمن می‌ترسه ولى از تو نمی‌ترسه

 


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 21 شهريور 1393برچسب:, | 8:5 | نویسنده : hamed |

مرد باس واسه خانومش لواشک بگیره ^_^
بعد خانومشو ببنده به صندلی !
همه لواشک ها رو جلو چشماش بخوره :|

 

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 21 شهريور 1393برچسب:, | 8:1 | نویسنده : hamed |

ﺯﻝ ﺯﺩﻥ ب ﻳﻪ ﻧﻘﻂﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﭼﺎیی ﺧﻮﺭﺩﻥ
اﺯ ﺧﻮﺩ ﭼﺎیی ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﻴﭽﺴﺒﻪ!!!!!!!
(@@)
لایک:مخصوصا اگه قبلش خواب باشی.

 


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 21 شهريور 1393برچسب:, | 7:58 | نویسنده : hamed |

یکی از فانتزیامم اینه که با لحن خیلی جدی و خسته به یه دکتر بگم: لطفا حاشیه نرو دکتر!
بعد بلند شم و از پنچره مطبش به افق خیره بشم
و بگم: فقط بگو چند روز دیگه زنده میمونم؟؟؟
بعد اونم بگه: بیا بتمرگ بابا.. با سرماخوردگی نمیمیری!!

 


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 21 شهريور 1393برچسب:, | 7:55 | نویسنده : hamed |

از پسرای عزیز خواهشمندم این چند

 

 

 

هفته اول نرن در مدارس دخترونه !!

.

.

.

.

 

چون همشون مانتو و کفش نو دارن

 

 

 

هیچکی رو تحویل نمیگیرن ..

 

 

 

 

 

تجربه اینو میگه حالا از من گفتن بود :|

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 20 شهريور 1393برچسب:, | 11:43 | نویسنده : hamed |

تفاوت ژلوفن با استامینوفن میدونی چیه ??

 

 

 

 ﮊﻟﻮﻓﻦ ﻣﯽ ﮔﻪ : ﺳﺮﺕ ﻏﻠﻂ ﮐﺮﺩﻩ ﺩﺭﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ، ﻣﮕﻪ ﻣﻦ

 

ﻣﺮﺩﻡ؟ 

 

ﺍﺳﺘﺎﻣﯿﻨﻮﻓﻦ ﻓﻘﻂ ﻣﯽ ﮔﻪ : ﺗﻮﮐﻞ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ، ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ ﭼﯽ

 

ﻣﯿﺸﻪ 

آخه استامينوفن خستس ميفهمي خسته ! :| -_- ????

 


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 18 شهريور 1393برچسب:, | 17:51 | نویسنده : hamed |

ﯾﻪ ﺩﻭست دخترم ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﺩﻭﺗﺎﯾﯽ ﺑﺮﯾﻢ ﺣﻤﻮﻡ...!?

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

ﺑﯽ ﺍﺩﺑﻢ ﺧﻮﺩتی..

ﻧﻤﯿﻔﻬﻤﯽ ﺑﺤﺚ ﺻﺮﻓﻪ ﺟﻮﯾﯽ ﺩﺭ ﻣﺼﺮﻑ ﺁﺏ ﻭ ﺍﺻﻼﺡ ﺍﻟﮕﻮﯼ ﻣﺼﺮﻓﻪ !!!

ﭼﺮﺍ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﻧﯿﺴﺘﯿﺪ؟؟ شده سه تايي هم بريم 

بحرانه میفهمی.. بحران...


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 18 شهريور 1393برچسب:, | 17:48 | نویسنده : hamed |


کلاغه میگه قار قار...ننه ش میگه زهرمار...باباش میگه ولش کن...چادر سیاه سرش کن...از خونه بیرونش کن...(از شاعران گمنام دهه شصت)

=))))
یادتونه؟


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 17 شهريور 1393برچسب:, | 10:25 | نویسنده : hamed |

یارو اومده پست گذاشته "استفاده از فیلتر شکن حرام است" شماها همه دارین گناه میکنید...!
یکی نیست بگه، مرتیکه خودت با قند شکن اومدی تو فیس بوک؟


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 17 شهريور 1393برچسب:, | 10:24 | نویسنده : hamed |


اگه لامصـــب 3تا یخچال فریزر ساید بای ساید
یا 4 تا تلویزیون و شونصد تا لوازم خونگی دیگه هم توخونه باشه
از نظر مادرم 90 درصد قبض برق مال لپ تاپ منه! :|


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 17 شهريور 1393برچسب:, | 10:20 | نویسنده : hamed |

پيره زنه جلوي تاكسيه رو ميگيره ميگه : نماز جمعه راننده ميگه : ولي مادر امروز

 

سه شنبست پير ه زنه ميگه : اي وايييييييي خاك ب سرم ديدي ديشب حاجي گولم زد


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 16 شهريور 1393برچسب:, | 7:5 | نویسنده : hamed |

این خارجیا با ابداع کلمه ی "lol",به جای "loud out laughمثلا میخواستن بگن ما خیلی مبتکریم!!

اما قهرمانان ایران زمین با ابداع "خخخخخخ"به معنای "خیلی خوبه خدایی خیلی خندیدیم خیر نبینی"

نقشه ی دشمنان را نقش بر آب کردند!


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 15 شهريور 1393برچسب:, | 9:23 | نویسنده : hamed |
دیدین اینایی که تا میشینند رو چمن همینجوری چمن هارو میکنند؟؟

اینا یه بز درون دارند!!


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 15 شهريور 1393برچسب:, | 9:21 | نویسنده : hamed |

حیف نون داشته برای بچش لالایی میخونده ,

بچش میگه: اگه 2 دقه زر نزنی خودم میخابم


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 15 شهريور 1393برچسب:, | 9:11 | نویسنده : hamed |

رفیقم با قرص میخواسته خودکشی کنه, سریع رسوندمش بیمارستان

معده اش رو شستشو دادن

میگفت:پرستارا یکی یکی میومدن منو میدیدن و کلی میخندیدن

و میرفتن,به یکیشون گفتم چیه?

بحال و روز من میخندید?

یکیشون گفت نه خره, تا حالا ندیده بودیم

کسی با شیاف خودکشی کنه


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 14 شهريور 1393برچسب:, | 10:51 | نویسنده : hamed |

نت رو بدون پسر تصور کنین:

.

.

 

..

.

 

.

دخدره عکس میذاره:

تعداد لایک:2 تا

تعداد کامنت :4 تا

کامنتها: اه بازم این لباستو پوشیدی؟

خانومی این رژ اصـــن بهت نمیاد

دیسلایک!

بعلــــــــــه پسر که نباشه زندگی جریان نداره .


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 14 شهريور 1393برچسب:, | 10:49 | نویسنده : hamed |

یه مردی می گفت از وقتی زنم فهمیده تو بهشت حوری و پری زیاده..

حتی نمیذاره نماز بخونم, میگه تو باید بری جهنم..!!!


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 14 شهريور 1393برچسب:, | 10:46 | نویسنده : hamed |

پسره رفت تو کوچه دید داداش دوقلوش داره فوتبال بازی میکنه

محکم زد تو گوشش و گفت: عوضی تو اینجایی ؟

مامان 2 بار منو برده حموم :|


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 13 شهريور 1393برچسب:, | 15:59 | نویسنده : hamed |

ﮐﺎﻣﭙﯿﻮﺗﺮﻡ ﺑﻪ ﺩﺭﺟﻪﺍﯼ ﺍﺯ ﮐُﻨﺪﯼ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺍﺑﻞ ﮐﻠﯿﮏ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﺭﻭ ﻣﺎﯼ ﮐﺎﻣﭙﯿﻮﺗﺮ

ﺑﻌﺪ 5 ﺩﻗﯿﻘﻪ ﭘﯿﻐﺎﻡ ﻣﯿﺪﻩ : ﺩﺍﺩﺍﺵ ﮐﺠﺎ رو ﮐﻠﯿﮏ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﯼ !؟


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 13 شهريور 1393برچسب:, | 15:57 | نویسنده : hamed |

یه فامیل داریم عجب پسر خوبیه ماشالاه برا خودش دختری شده الانم منتظره براش خواستگار بیاد قهقهه


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 13 شهريور 1393برچسب:, | 15:56 | نویسنده : hamed |

ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻪ ﺷﯿﺸﻪ ﻧﻮﺷﺎﺑﻪ

ﺭﻭﺑﺬﺍﺭﻩ ﺗﻮﯼ ﯾﺨﭽﺎﻝ، ﺩﯾﺪﻩ ﺟﺎ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﯾﻪ ﮐﻢ ﺍﺯﺵ

ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﺮﺩﻩ !!!

.

.

.

.

.

.

ﻣﯿﮕﻦ ﯾﺨﭽﺎﻝ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 13 شهريور 1393برچسب:, | 15:48 | نویسنده : hamed |

دختره ﺩﺍﺷﺖ ﺩﻭﻍ ﻭ ﻗﻬﻮﻩ ﺭﻭ ﻣﺨﻠﻮﻁ ﻣﯿﮑﺮﺩ

 

ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﺑﺎﺯﯾﺎ ﭼﯿﻪ؟

 

ﮔﻔﺖ ﺩﻭﻍ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﯿﺎﺭﻩ ﻗﻬﻮﻩ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﻣﯿﺎﺭﻩ

 

ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﻣﺨﻠﻮﻃﺶ ﻣﯿﺘﻮﻧﻪ ﺁﺩﻣﻮ ﻭﺍﺭﺩ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﻪ؟

 

ﻻﯾﮏ ﻧﮑﺮﺩﯼ ﺍﺷﮑﺎﻟﯽ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﻓﻘﻂ ﻭﺍﺳﺶ ﺩﻋﺎ ﮐﻨﯿﺪ ... ﺩﻋﺎﺍﺍﺍﺍ


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 13 شهريور 1393برچسب:, | 15:40 | نویسنده : hamed |